بنفسی أنت،
چقدر بر من سخت است که (ببینم) بلا تنها تو را احاطه کرده و من از بلا دور باشم! و صدای زاری و شکوه من به تو نرسد!
جانم به فدایت! تو از غایبانی هستی که از جمع ما بیرون نیستی!
جانم به فدایت! تو از کسانی هستی که از وطن خود دورند اما در واقع دور نیستی!
جانم به فدایت! تو آرمان مشتاقانی هستی که آرزو (ی دیدارش را) می کنند، همان مردان و زنان با ایمانی که یاد تو می کنند و می نالند!
جانم به فدایت! تو از دانه های سلسله عزتی که هیچ عزتی به پایه آن نمی رسد!
جانم به فدایت! تو از ریشه های مجد و بزرگواری هستی که هرگز خواری و ذلت به آن راه نیافته است!
جانم به فدایت! تو برخاسته و ثمره نعمتهایی هستی که مشابه ندارد!
جانم به فدایت! تو از آن تلّه ی شرف و بزرگواری هستی که هیچ کس با آن برابری نمی کند.
نظرات شما عزیزان: